تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دنیا دو روزه
و آدرس
saeednima.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
با لینک کردن بازدید
خود را افزایش دهید
دوست دار شما
سعید و نیما
يکشنبه: بايد تغييرات مختصري در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نميگيرم و لازم هم نيست که آنقدر ظرف کثيف کنيم چون کسي که بايد ظرفها را بشويد منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبيعي چقدر زحمت دارد چون هربار بايد آبميوه گيري را شست بهتر اين است که هر دو روز يکبار آب پرتقال بگيريم که ظرف کمنري بشويم.
دوشنبه: انگار کارهاي خانه بيشتر از آنچه که پيش بيني کرده بودم وقت ميگيرد. راه ديگري بايد پيدا کنم. ازاين پس فقط غذاهاي آماده مصرف ميکنم. اينطوري وقت زيادي در آشپزخانه صرف نميکنم. نبايد که وقت آماده کردن و طبخ غذا بيش از زماني باشد که صرف خوردن آن ميکنيم. اما هنوز يک مشکل باقيست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خيلي پيچيده است. نميدانم اصلا چرا بايد هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالي که شب باز هم توي آن ميخوابيم!!
سه شنبه: ديگر آب پرتقال نميگيرم. ميوه به اين کوچکي و قشنگي چقدر همه جا را کثيف و نامرتب ميکند! زنده باد آب پرتقالهاي آماده و حاضري!! اصلا زنده باد همه غذاهاي حاضري!
کشف اول: امروز بالاخره فهميدم چه جوري از توي تخت بيرون بيايم بدون اينکه لحاف را به هم يزنم. اينطوري فقط صاف و مرتبش ميکنم. البته با کمي تمرين خيلي زود ياد گرفتم. ديگر در تخت غلت هم نميزنم.. پشتم کمي درد گرفته که با يک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاين پس هر روز صورتم را نمي تراشم و وقت گرانبهايم را هدر نميدهم.
کشف دوم: ظرف شستن دارد ديوانه ام ميکند.عجب کار بيخودي است! هربار بشقابهاي تميز را کثيف کنيم و بعد آن را بشوييم.
کشف سوم: فقط هفته اي يکبار جارو ميزنم. براي صبحانه و شام هم سوسيس و کالباس مي خوريم.
چهارشنبه: ديگر آب ميوه نمي خوريم. بسته هاي آب ميوه خيلي سنگينند و حملشان خيلي مشکل است.
کشف ديگر: خوردن سوسيس براي صبحانه عاليست. براي ظهر بد نيست اما براي شام ديگر از حلقم بيرون ميزند. اگر مردي بيش از دو روز سوسيس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!!
پنجشنبه: اصلا چرا بايد موقع خوابيدن لباسم را بکنم در حالي که فردا صبح باز بايد آن را بپوشم؟!!! ترجيح ميدهم به جاي زماني که صرف اين کار ميکنم کمي استراحت کنم. از پتو هم ديگر استفاده نميکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثيف کرده . کلي دعوايش کردم. آخر مگر من مستخدم هستم که هي بايد جمع کنم و جارو بزنم؟ عجيب است ! اين همان حرفهايي است که زنم گاهي ميزند!
امروز ديگر بايد ريشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نميخواهد . ديگر دارم عصباني ميشوم. براي صبحانه بايد ميز چيد، چايي درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه اين کارها ديوانه ام ميکند.
براي راحتي کار ديگر شير را با شيشه ، کره و پنير را هم توي لفافش ميخوريم و همه اين کارها را هم کنار ظرفشويي انجام ميدهيم. اينطوري ديگر جمع و جور کردن و ميز چيدن هم نميخواهد!
امروز لثه هايم کمي درد گرفته شايد براي اينکه ميوه هم نميخورم. چون ماشين ندارم و برايم خيلي مشکل است که ميوه بخرم و به خانه بياورم. اميدوارم که عفونت نکرده باشند. عصري زنم زنگ زد که آيا رختها رو شيشه ها را شسته ام؟ خنده عصبي سر دادم انگار که من وقت اين کارها را داشتم!
توي حمام هم افتضاحي شده، لوله گرفته اما مهم نيست من که ديکر دوش نميگيرم!
يک کشف جديد ديگر: من و پسرم با هم غذا ميخوريم. آن هم سر يخچال! البته بايد تند تند بخوريم چون در يخچال را که نميشود مدت زيادي باز گذاشت.
جمعه: من و پسرم در تختمان مانده ايم تا تلويزيون نگاه کنيم. ديدن اينهمه تبليغات مواد غذايي دهانمان را آب انداخته. با خستگي کمي غر و غر ميکنيم. وقتش است که خودم را بشويم و ريشم را بتراشم و موهايم را شانه کنم و غذاي بچه را آماده کنم و ظرفها را بشويم و جابه جا کنم، خريد کنم و بقيه کارها.... ولي واقعا قدرتش را ندارم. سرم گيج ميرود و تار ميبينم. حتي پسرم هم نايي ندارد. به تبعيت از غريزه مان به رستوران رفتيم و يک ساعتي را غذاهايي عالي و خوشمزه در ظروفي متعدد خورديم. قبل از اينکه به هتل برويم و شب را در يک اتاق تميز و مرتب بخوابيم، از خودم مي پرسم آيا هرگز زنم به اين راه حل فکر کرده بود؟
محمد نگارستانی به سال ۱۳۴۳ در خانواده ای متوسط از اهالی کرمان متولد شد. دوران تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را در دبستان عدالت و مدرسه امیرکبیر کرمان طی نمود. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان طالقانی پی گرفت. با شروع غائله ضد انقلاب در غرب کشور ، محمد به کردستان حرکت می کند. در مرحله بعد همراه با ۷ تن از دوستان خود عازم جبهه سومار می شود.
در تابستان سال ۶۰ برای مرتبه سوم به جبهه اعزام شده و این بار در جبهه جنوب حاضر می شود و در عملیات ثامن الائمه(ع) شکستن حصر آبادان شرکت می نماید و دستش از دو ناحیه مورد اصابت ترکش قرار می گیرد.محمد پس از آن راهی جبهه بستان می شود و در عملیات طریق القدس شرکت می کند.
سرانجام شهید محمد نگارستانی در اواخر سال 1360 در جریان عملیاتی در محور سوسنگرد به شهادت رسید.آن چه می خوانید یکی از وصیت نامه های به جا مانده از شهید نگارستانی است. این وصیت نامه که توسط جوانی 17 ساله نوشته شده است آ آکنده از مفاهیم عمیق اخلاقی و سیاسی است و نشان از بلوغ بسیار زودهنگام نسلی است که با نفس مسیحایی حضرت امام خمینی رستگار شدند.وچه زیبا فرمود آن امام جمارانی که « این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند را مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید. خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید مطالعه کنید و تفکر کنید. از این ها قدری تعلیم و تعلم پیدا کنید.بسم الله الرحمن الرحیم
25 محرم 1402 - سوسنگرد ولئن قتلتم فی سبیل الله اومتم لمغفرة من الله ورحمة خیر مما یجمون آل عمران-156 این وصیت نامه اینجانب محمد نگارستانی است به خانواده ام:امید وارم که خداوند به همه شما توفیق پیروی از امام در همه زمینه ها را بدهد وبتوانید خود را آنگونه خدا میخواهد بسازید. همانطور که می دانید من در زندگی ام بسیار اشتباه داشته ام، اینک از ارتکاب همه آن ها پشیمان هستم و توبه کرده ام. امیدوارم از توابین باشم.خواهشی را که از شما دارم این است که مرا ببخشید و از همگان از بابت من معذرت خواهی کنید بر مرگ من گریه نکنید بلکه به وسیله مطالعه و اطاعت از فرامین قرآن روحم را شاد کنید.سعی کنید با مردم با اخلاق خوب رفتار کنید که راه خدا از میان خلق میگذرد.شروع کنید به مطالعه پیگیر کتب اسلامی، اگر واقعا خواهان ادامه را هم هستید «اخلاقی»* را بشناسید که آرزو دارم در آخرت مرا به حضور بپذیرد و شفاعتم کند. مادر! اینک که تعداد زیادی ازهمرزمانم شهید شده اند و مقامی برتر گرفته ام روا مدار که من در مقام زندگانی باشم که هر لحظه احتمال انحرافمان می رود. گوئی الان «سیف الدینی» را جلوی چشم می بینم که می گوید هنوز نشسته ای؟ تا کی می خواهی بمانی؟ آخرش چی؟ بیا برویم. اسلام به خون من و تو نیاز دارد و من نیز تنها جوابی را که دارم بدهم این است که اگر اسلام بجز کشتن شدن ما سرفراز نمی ماند پس گلوله ها مرا به آغوش بکشید. پدر ! نگاه کن چه سخن جالبی: شیعه دو قبله دارد: مکه برای عبادت، و کربلا برای شهادت. من در مقابل کعبه کم عبادت کرده ام، پس بگذار شیعه بودن خود را، با شهادت در کربلا ثابت کنم. پدر! بة یاد امام حسین (ع) باش و دعا کن که در آن دنیا «آقا» شفاعتمان کند.برادرم رضا! اگر انسان بخواهد مسلمان باشد باید همه کارهایش اسلامی باشد. مملکت اسلامی باید همه اش اسلامی باشد.خواهرم شهین! بچه هایت را به گونه ای تربیت کن که در فتح قدس عزیز دلیرانه بجنگند. برادرم عباس! برفعالیت خویش بیافزا وبرمطالعه ات خیلی اضافه کن. خواهرم، جواهرم ، مهین! آرزودارم که مبلٌغی خوب برای اسلام باشی اگر توانستی باز به حوزه علمیه برو و خود را زینب گونه بساز. برادرم حسن! هوای نفست را اسیر خودکن و به مردم خدمت کن که امام، خود را خدمت گذار می نامد. برادرم حسین! درست را بخوان، مطالعه کن و به مامان و بابا خوبی کن. برادرم علی! تا می توانی خودت را بساز . اگر توانستی به حوزه علمیه برو و همه تان کبر وغرور و ریا و نفاق رااز خود دور کنید. نماز شب بخوانید. با مردم خوب رفتار کنید. مطالعه کنید. به یاد شهیدان باشید. برایم آمرزش بطلبید و گواه باشید که من این راه شهادت را با آگاهی تمام انتخاب کردم ومشتاقانه به دنبال شهادت دویدم تا بدو رسیدم .همه فامیل را سلام برسانید و به آن ها بگوئید که این انقلاب خدائی است و پیروزی از خداست، پس برای نزدیکی به خدا هم شده بیشتر به انقلاب یاری کنیم، توقعات خود را کم و ایثار های خویش را زیاد نمائیم. هر کس از من چیزی طلب داشت بدو بدهید ، هر مقدار که گفت. اگر حقوقم را گرفتید قرض هایی را که الان یادم نیست بدهید و باقی رادر ترویج کتابخانه مسجد خرج کنید . کتابهایم را به کتابخانه مدرسه بدهید. قرآن را هرچه بیشتر بخوانید و وقت خود را به سخنان لغو وبیهوده تلف نکنید. از احساسات خویش بکاهید وبر عقل خویش بیافزائید. از ارگان های انقلاب جدا نگردید. روحانیون را دوست بدارید. امام رامطیع محض باشید وبرای آمرزشم دعا کنید وبرای فرج امام زمان (عج)دعا نمائید. مرا ببخشید و از همه از بابت من بخشش بطلبید.من آنچه که لازم بود به شما گفتم در عمل کردن به آن بکوشید اشهدان لااله الا الله اشهدان محمدرسول الله و اشهدان علی ولی الله و شهادت می دهم به حقانیت انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی
متن پیش رو بخشهایی از سخنرانی شهید سپهبد صیاد شیرازی 125 روز قبل از شهادت ایشان و در تاریخ 15/9/1377 است که در جلسه شب خاطره مسجد جامع قلهک تهران ایراد شده و برای نخستین بار در اسفند ماه 88 در ویژه نامه رمز عبور روزنامه ایران منتشر شد. رجانیوز در ساگرد عملیات غرور آفرین مرصاد، به بازنشر این روایت تاریخی می پردازد:
سیر نبردهای رزمندگان اسلام در دو دوره خلاصه میشود، یک دوره جنگ با ضدانقلاب و منافقین و دشمنان داخلی و یک دوره هم دوره هشت ساله دفاع مقدس.
آیا شما واقعا" عاشقید ؟! - 20 راه برای تشخیص عشق واقعی
گرایش بین زن و مرد در نوع خود میتواند مفید یا مضر باشد . البته بیشتر ما حداقل یک بار در زندگی تمایل قوی را نسبت به فرد مخالف حس کرده ایم ، خوب! ، این حس در مورد روابط معمولی شاید بتواند موثر باشد ولی در مورد مسئله ی ازدواج اگر بخواهیم تنها با اکتفا به این تمایلات و بدون توجه به معیارهای دیگر روان شناسی ،تصمیمی بگیریم ، ویران کننده است ، چرا که نتیجه ای جز رنج ، ترس از آینده ، تحلیل انرژی و در آخر ، در فاصله زمانی کم دچار افسردگی و سرخوردگی می شویم ! ، در تنهایی و با صداقت کامل با خود به نکات زیر توجه کنید . مطمئنا" در آخر می توانید به این سوال پاسخ دهید که آیا شما واقعا" عاشق هستید یا ... ؟!:
ادش بخير، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
يادش بخير، آخر همه فیلم ویدئوها شو ضبط میکردن.
يادش بخير، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.
يادش بخير، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
به نام خدا
زندگی شاید آن لبخندی ست،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
دوست من خوش اومدی.
اینم بگم ما فقط گرد اورنده مطالب هستیم