نامه ای  از یک مادر ترک  به پسرش :

گضنفر جان سلام ! ما ایجا حالمان خوب است . امیدواریم تو هم آنجا حالت خوب باشد . این نامه را می گویم و جعفر خان کفاش براید می نویسد . بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته  و نمی تواند تند تند بخواند  آروم آروم  بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند .

به ادامه مطلب بروید

شاید برای شما هم پیش آمده باشد و یا در میان اطرافیان شما کسانی باشند که دچار عشق های نامتعارف شده باشند . عشق هایی که از قاعده و قانون زندگی پا فراتر می گذارد و به شکل فریبنده ای دارایی افراد اعم ازخانواده ،شغل،فرزند ،همسر و حتی هویت و شخصیت انسانها را ازبین می برد . احساساتی که مشخص نمی شود از چه روزنه ای وارد زندگی می شود و قرار است چگونه آن را کنترل کرده و با آن کنار آمد . بیراه نیست اگر بگوییم در حال حاضر در میان اطرافیانمان شاهد بروز این گونه عشق های نامتعارف هستیم  که البته به زعم افراد مبتلا نامتعارف هم نیست .

 

مدیربه منشیه میزنگه میگه برا1هفته بایدبریم مسافرت،کارهات روروبراه کن

منشیه میزنگه به شوهرش میگه:من بایدبارئیسم برم سفرکاری،کارهای خونه روروبراه کن.شوهره میزنگه به دوستدخترش میگه:زنم1هفته میره ماموریت،کارهاتو روبراهکن بیای اینجا.دختره که تدریس خصوصی میکرده به شاگردش میزنگه میگه:من تمام هفته مشغولم،نمیتونم بیام.پسره میزنگه به پدربزرگش میگه:معلمم یه هفته کامل نمیاد.بیابریم بیرون یه هوایی عوض کنیم.پدربزرگه که اتفاقاهمون رئیس شرکت هستش میزنگه به منشیه میگه:مسافرت لغوشد،میخوام بانوه ام برم بیرون.منشیه میزنگه به شوهرش میگه:ماموریت لغوشدمن دارم میام خونه.شوهره میزنگه به دوست دخترش میگه:ماموریت زنم لغوشدنیامتاسفانه نمیتونم ببینمت.دختره میزنگه به شاگردش میگه این هفته بیکارم کم کم میام برادرس دادن.شاگرده میزنگه به پدربزرگش میگه:راحت باش به مسافرتت برس،معلمم برنامش عوضشده داره میاداینجادرس بده.پدربزرگه هم میزنگه به منشیش میگه برنامه عوضشد،کارهاتوروبه راه کن بریم مسافرت