* نام خانوادگی من از اصالت خانوادگی ما نشات می گیرد. پاشک منطقه ای زیبا و دوست داشتنی در شمال کشور و نزدیکی لاهیجان است. اصالتا اهل آنجا هستیم اما دوران کودکی من در کرج گذشت.
خانه ما در کیلومتر 17 جاده مخصوص کرج بود، جایی که الان ایستگاه مترو وردآورد کرج است.
* پدرم همیشه عاشق فوتبال بود به همین دلیل زیاد به استادیوم می رفتیم. برادرانم هم به نسبت فوتبال دوست بودند و حتی میلاد و فرشید هم فوتبال را دنبال کردند. خانه که می آمدیم زمین های خاکی اطراف کرج زیر پاهایمان بود و آرزوهای کودکی را مقابل حریفان آن روزهایمان جست و جو می کردیم.
* خاطراتی که جایی نگفتم اما در کتاب خاطراتم به آن اشاره کردم می تواند برای خیلی ها جالب باشد. قسمت هایی از زندگی من هرگز در معرض نمایش نبود و دوست دارم بخش هایی از آن را بازگو کنم:
* بیشتر آرزوهای زندگی ام فوتبالی بود. از کودکی دوست داشتم روزی در ترکیب رئال مادرید یا آث میلان قرار بگیرم. همیشه این دو تیم را دوست داشتم و نتایج آن ها را دنبال می کردم. حتی بازیکنان این دو تیم را دوست داشتم اما در نهایت این قضیه برای من در حد یک آرزو باقی ماند.
* همیشه می گویم خدا همه ما را بغل کرده است. این که حرف بدی نیست، خدا هوای همه بندگانش را دارد، این ما هستیم که گاهی لطف خدا را فراموش می کنیم.
* اگر من امروز یک بی ام دبلیو گران قیمت و لوکس سوار می شوم واقعا هزینه هایش را هم پرداخته ام. خوب نیست همیشه ظاهر قضیه را ببینیم، مسیری که برای رسیدن به هدف طی می شود به اندازه نتیجه کار حائز اهمیت است.
* پیشنهاداتی که در حوزه بازیگری داشتم اما در حیطه علایق و تخصص من نیست. بازیگری بر خلاف چیزی که تصور می شود کار بسیاری سختی است و علایق خاص خود را می طلبد.
* به اتومبیل علاقه دارم و کلی هم در مورد آن اطلاعات جمع آوری کرده و مطالعه می کنم. خیلی برایم حیطه جالبی است و دائما در اینترنت سرک می کشم تا اتومبیل های جدید و تکنولوژی های جدیدی که استفاده می شود را بهتر بشناسم.
* دیوید بکام و وین رونی کلکسیون اتومبیل های گران قیمت و لوکس را دارند. با اینکه بیشتر مدل های لوکس را ستاره های سینما و فوتبال دنیا می خرند، اینجا هم این مسئله عادی شده و عجیب نیست. قطعا وقتی بازیکنی قرارداد نجومی می بندد و پول خوبی می گیرد معلوم است که ماشین های گران قیمت سوار می شود. فقط باید مواظب بود این لوکس گرایی تبدیل به حاشیه نشود.
* جام جهانی بدترین تورنمنتی بود که در آن شرکت کردم. آن روزها استرس زیادی داشتم و حرف و حدیث هایی که بعد از بازی با مکزیک مطرح شد جو را متشنج کرد و در بازی با پرتغال آن اتفاقی که نباید رخ می داد افتاد و با لگدی که به ساک پزشکی تیم زدم شرمنده مردم شدم. آن صحنه را هرگز فراموش نمی کنم و با اینکه مدت زیادی از آن روز گذشته هر وقت به خاطر می آورد خجالت می کشم و شرمنده می شوم.
* نه تا بحال از نزدیک آهو دیده ام نه جادوگر. من همیشه دوست دارم در زمین فقط کار خودم را بکنم. بعضی از القابی که به آدم داده می شود انتظارات عجیبی را در پی دارد. از همه مردم که با این لقب ها به من روحیه می دهند تشکر می کنم اما دوست دارم همیشه علی کریمی پاشاکی باقی بمانم.
|